Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7995 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
plea in abatement
U
دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secta
U
ادله خواهان دعوی
libllant
U
خواهان یا شاکی دعوی افترا
non suit
U
ترک دعوی به وسیله خواهان
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
replication
U
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
relicta verificatione
U
تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
hang-up
U
درحال معلق ماندن
hang up
U
درحال معلق ماندن
hang-ups
U
درحال معلق ماندن
trespassed
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass
U
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
to remain suspended
U
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
to stay floating
U
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
origin writ
U
ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
estopel
U
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
briefer
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
U
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
ditches
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
rejoinder
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders
U
پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
You scratch my back and Ill scratch yours.
<proverb>
U
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
strong point
U
پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
to fall on ones knees
U
بیرون افتادن بلابه افتادن
pretending
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend
U
دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
retardment
U
تعویق
postponements
U
تعویق
deferment
U
تعویق
procrastination
U
تعویق
mora
U
تعویق
retardation
U
تعویق
postponement
U
تعویق
supersedure
U
تعویق
abeyance or adeyancy
U
تعلیق تعویق
to put off
U
به تعویق انداختن
postpone
U
به تعویق انداختن
suspense
U
در حال تعویق
postpones
U
به تعویق انداختن
postponed
U
به تعویق انداختن
to postpone
U
به تعویق انداختن
to delay
U
به تعویق انداختن
to defer
U
به تعویق انداختن
supersedure
U
تعویق اندازی
cunctation
U
مکث تعویق
suspend
U
به تعویق انداختن
imparlance
U
تعویق دعوا
put off
U
عذر تعویق
suspending
U
به تعویق انداختن
suspends
U
به تعویق انداختن
postponing
U
به تعویق انداختن
procrastinator
U
تعویق انداز
prorogation
U
اطاله تعویق
deferred dobit
U
تعویق در پرداخت هزینه
suspension of the game
U
تعویق و تاخیر بازی
postponemnet of inception
U
تعویق شروع کار
suspensory
U
موجب تعویق بیضه بند
to stay something
U
موقتا به تعویق انداختن
[قانون]
wishful
U
خواهان
plaintiff
U
خواهان
plaintiffs
U
خواهان
petitioner
U
خواهان
actor
U
خواهان
candidate
U
خواهان
candidates
U
خواهان
actors
U
خواهان
pursuers
U
خواهان
desirous
U
خواهان
pursuer
U
خواهان
demandant
U
خواهان
petitioners
U
خواهان
fondest
U
خواهان
fonder
U
خواهان
complainants
U
خواهان
complainant
U
خواهان
fond
U
خواهان
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
studious
U
مشتاق خواهان
plaintiff
U
خواهان
[قانون]
plaintiff and defendant
U
خواهان وخوانده
complainant
[British E]
U
خواهان
[قانون]
petitioner
[divorce proceedings]
U
خواهان
[قانون]
claimant
[arbitration proceedings]
U
خواهان
[قانون]
willing
U
حاضر خواهان
pursuer
[Scottish English]
U
خواهان
[قانون]
libellant
U
دادخواست دهنده خواهان
libelant
U
دادخواست دهنده خواهان
surrebutter
U
اخرین پاسخ خواهان
lonely hearts
U
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
to place somebody on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to suspend somebody's sentence on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
particulars
U
دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
plea
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas
U
دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
defensive line
U
خط دفاعی
defensive
U
دفاعی
backfield
U
خط دفاعی
vindicative
U
دفاعی
apologetic
U
دفاعی
defense base
U
پایگاه دفاعی
defense information
U
اطلاعات دفاعی
defense mechanism
U
مکانیسم دفاعی
defensive league
U
اتحادیه دفاعی
defense position
U
موضع دفاعی
covers
U
بازی دفاعی
mixers
U
نوعی خط دفاعی
blue line
U
خط دفاعی هاکی
mixer
U
نوعی خط دفاعی
coverings
U
بازی دفاعی
zone
U
منطقه دفاعی
zones
U
منطقه دفاعی
defence mechanisms
U
مکانیزم دفاعی
backcourt
U
نیمه دفاعی
cover
U
بازی دفاعی
rejoinders
U
پاسخ دفاعی
defensive war
U
جنگ دفاعی
defensive league
U
اتحاد دفاعی
rejoinder
U
پاسخ دفاعی
defensively
U
حالت دفاعی
stack the defence
U
ارایش دفاعی
preventive war
U
نبرد دفاعی
defensive fire
U
اتش دفاعی
five man line
U
خط دفاعی 5 نفره
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
agger
U
پشته ی دفاعی
defence mechanism
U
مکانیزم دفاعی
plea of tender
U
اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
trusts
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
press
U
تاکتیک دفاعی فشرده
defensive player
U
شطرنج باز دفاعی
rejoinders
U
پاسخ دفاعی دادن
apologist
U
نویسندهء رسالهء دفاعی
rejoinder
U
پاسخ دفاعی دادن
first defense gun
U
جلوترین تیربار دفاعی
ante-mural
[e]
U
جان پناه دفاعی
Cashel
U
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
sandbag
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
pale
U
حصار دفاعی دفاع
paler
U
حصار دفاعی دفاع
palest
U
حصار دفاعی دفاع
presses
U
تاکتیک دفاعی فشرده
apologists
U
نویسندهء رسالهء دفاعی
defense articles
U
اماد و تجهیزات دفاعی
cover up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
defensiveness
U
حالت دفاعی داشتن
cover-up
U
در لاک دفاعی فرورفتن
defensive wrestler
U
کشتی گیر دفاعی
cover-ups
U
در لاک دفاعی فرورفتن
back judge
U
داور در محوطه دفاعی
rejoining
U
پاسخ دفاعی دادن
guards
U
حالت دفاعی شمشیرباز
rejoin
U
پاسخ دفاعی دادن
rejoined
U
پاسخ دفاعی دادن
rejoins
U
پاسخ دفاعی دادن
switch position
U
موضع دفاعی بینابین
switch position
U
موضع رابط دفاعی
protective cover
U
جان پناه دفاعی
bump and run
U
نوعی مانور دفاعی
bump and go
U
نوعی مانور دفاعی
guarding
U
حالت دفاعی شمشیرباز
guard
U
حالت دفاعی شمشیرباز
sandbagging
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
decompensation
U
فروپاشی مکانیسمهای دفاعی
sandbagged
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
sandbags
U
ایجاداستحکامات دفاعی کردن
cross block
U
سد کردن خط دفاعی از کنار
bangoe gei
U
تکنیک دفاعی تکواندو
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
prevent defence
U
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
integrated defense
U
پدافند ازمناطق توام دفاعی
special pleader
U
متخصص تهیه لوایح دفاعی
parry
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
parried
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
defensive
U
منطقه دفاعی شامل دروازه
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
parries
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
corrals
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralling
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corral
U
دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
parrying
U
حرکت دفاعی در جنگ باسرنیزه
pleadings
U
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
chevaux de fries
U
[ترتیب دفاعی مانع های تیز]
seams
U
نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
seam
U
نقطه باز بین دو منطقه دفاعی
Recent search history
Forum search
1
che chizi baes gerefteg galb mishavad
1
If he had gone back,it would have been brought disgrace on the family.
3
she brought disgrace on the family.
2
او باعث ننگ شغل قضاوت است
2
او باعث ننگ شغل قضاوت است
2
make the case? به فارسی چی میشه
1
ٌٌwich road user has caused a hazard?
1
coffee table conversation piece
2
crucification
1
he said he was going to work in a gym, eventually own his own sports club, and he faught with his father about everyting
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com